سرزمین نور کربلای ایرانست
هر که رفته مرید آن دیار گشته
می گویند نا وصف شدنی ست
اتصال دل نرفته ها پا برجاست
نرفته عاشق میشوی
گر بروی مجنون آن دیار میشوی
ز شلمچه گویم یا فکه
ز شرهانی و اروند
از کربلای پنج تا کربلا راهی نیست
از رمز هور ز کنار جزیره ی مجنون مسافر آن دیار شوی
از بیت المقدس تا خرمشهرو آبادان
از پر کشیدن لاله ها هر گلی یه پلاک رویید
روییدن عشق زسرزمین راهیان نور
با صفا شوید
مسافر آن دیار شوید
منتظر//
قم بین الحرمین دل ها تا مشهد
بانوی نور ،این گوهر پاک ،این همراه این باوفای برادر زقم حرمش چه زیبایست
میان بین الحرمین دل ها چند کوچه آن طرف تر
جمکران نمایان است
جمکران که عشق یاران با صفای اهل دل هر دیار است
قم بین الخراسان دل ها است
//منتظر//
زجمعه ها غروب دل گیر تر میشود
آسمان منتظر وعده ی یار میشود
باران رحمت ز دیار عاشقان منتظر
اشک ها که لبریز از پشت پنجره به
نظاره ی رخسار یار میشود
بگو کدامین جمعه می آیی
بی بی منتظر ز آبپاشی کوچه ها می شود
حسام الدین شفیعیان//منتظر//
قطار مشهد که به ایستگاه میرسد
زائران قصد دیدار یار کنند
یار را که چه با وفایست
به انتظار نشسته اتصال به دل زائران کند
این که می گویند نیامده هنوز چون شما دیگر
راز خلقت خدا ز زیبایی گوهر پاک شما کند
//حسام الدین شفیعیان//منتظر//
کودک گریه کند از دیدارتان
جوان اشک شوق بریزد از ورود به حریم باصفایتان
کبوتر جلد حرم شود و بیرون نرود
هر که بیند گنبدو ضریح تان
//حسام الدین شفیعیان//قاصدک//