دل سوخته ها3
ای گوشت با تو حرف میزنم ای ترازو مگر آجری بیچاره ما که از تو کمتریم.پیش در آمد سرفصل بر این نکته که راوی اندر احوالات قصابی گذر نموده و بر خرید گوشت قصد نموده حکایت میکند.حال بر اینکه بعد از شنیدن تومان به پنج و شش قصاب نوبت ات را به آخر بیندازد و واحد تومان بر نفر غلبه نماید و در اواسط کار بر این نکته که قصاب چه گوشت پر چربی عجیبی را که نخ گوشت در آن دیده میشد و چربی بر گوشت غلبه کرده بود چرخ میکرد خریدار محترم اول پشیمان گردید و چاره ای نداشت و حکایت از لطف خدا داشت که نم نمک پا به عقب نهاده و از درب ورود و خروج برفتنی گردد که نادر رفت منجر شد خاتمه نهاد این قصه ی خرید.
امروز روز تومان فاصله ی عجیبی انداخته بین ارزش انسانی و ارزش تومان اندر حکایت خون دل خوردن این مسئله بسیار زیادست که جای مثنوی و رمان ده جلدی دارد که لازم بر کوتاه نویسی در زندگی و کوتاه بودن این قصه از سر و ته آن زده و به اصل کمال انسانی و تومان پیش می رویم ایستگاه های این داستان هر کدام قصه ایست از دل سوخته ها که مسافرین این قطار هستند.
در زندگی ام در قطاری غذاب آور روزی صدبار مرده ام و شاهد این بودم که چگونه همین اشخاصی که هندی رو خوب می فهمند چگونه در صف های جلو گام بر می داشتند.گام هایی کشنده و خستگی آور برای ته صفی ها.و این نکته که خدا واقعا واقعا یاری کننده ی مستضعفین است را به خوبی با تمام گوشت و پوست خود لمس نموده و شهادت می دهم که عجیب حکایتی دارد حمایت خدا از کسانی که واقعا سعی بر این داشتند که به حرف خدا کنند .
از آن روزی که بر دایل آپ سوار شدم و راهی مقصد مجازی شدم خون دل ها خوردم ولی خسته نشدم که هیچ و حتی مصمم تر هم شدم البته خون دل هایی..........خوردم که مپرس .و بر این نکته که باید ادامه بدهم و در درونم شعله ی دل سوختگان را که باید بشود از این افراد حرف زدن را با خود و در دل خود داشتم هر چند که فراز و نشیب های عجیبی را گذراندم و حتی به آن زمانی که دیگر دایل آپ را نداشتم هم بازهم از پا نشستم مگر میشود در پیشگاه خدا بی خیال شد مگر میشود از پا نشست.و اندر حکایت این فصل به مکانی که دستگاه هایی در کنار هم بودن جایی بود که می گفتند کافی فقط نت داشته باشه با جمع کردن پول روزانه ام گذران هدف میکردم.هدفی که امروز روز قدرش را به خوبی می دانم.هدفی والا و هدفی پر از ارزش.کار به کندی پیش میرفت به کندی و دل سوختن و این مسئله در گذران زمانی طولانی طی شد.هدفی بود که به تریبون مستضعفین و دل سوختگان می رسید و به کمال و به خدا.
ادامه در پست بعدی...
............................................................................................................................................