تاریخ عضویت: 89/6/9
سن وبلاگ : 3 سال و 4 ماه و 16 روز
مدیریت وبلاگ=پروانگی
یک یادداشت از وبلاگ
می دونی قصه ها مثل یک پتوی گرم می مونن که دورت می پیچن و دورت می کنن از حقیقت سرد اطرافت
نوشتن هم یکجورایی روایت یک قصه است، گاهی زبونش سرد و زمخته گاهی گرم و خودمونی
حالا اینکه می خواستم چه قصه ای بگم خیلی مهم نیست مهم اینکه خواستم بگم اما نشد!
باشه برای بعد
یه روز آخر تمام این سطرهای سرد با گرمی یک دنیا امید پر میشن
امید به شروع یک قصه با تو که گرماش منو تا آخر سبز می کنه
آخر یه روز قصه ی پرواز رو رنگ حقیقت می زنم
آخر یک روز
...