پسر زسر کوچه نشسته بود
گویی منتظر بود
هوای دلش ابری بود
ز پدر سراغ میگرفت
آرام آرام به در خانه رسید
ز پله ها که رسید
صدای در آمد
برگشت به در نگاهی کرد
دلش عجیب حالی داشت
گویی دل برای پدر تنگ شده بود
نگاه کرد
از سر کوچه مردی می آمد
که لبخندی همچون پدر داشت
منتظر
سرزمین نور کربلای ایرانست
هر که رفته مرید آن دیار گشته
می گویند نا وصف شدنی ست
اتصال دل نرفته ها پا برجاست
نرفته عاشق میشوی
گر بروی مجنون آن دیار میشوی
ز شلمچه گویم یا فکه
ز شرهانی و اروند
از کربلای پنج تا کربلا راهی نیست
از رمز هور ز کنار جزیره ی مجنون مسافر آن دیار شوی
از بیت المقدس تا خرمشهرو آبادان
از پر کشیدن لاله ها هر گلی یه پلاک رویید
روییدن عشق زسرزمین راهیان نور
با صفا شوید
مسافر آن دیار شوید
منتظر//
قم بین الحرمین دل ها تا مشهد
بانوی نور ،این گوهر پاک ،این همراه این باوفای برادر زقم حرمش چه زیبایست
میان بین الحرمین دل ها چند کوچه آن طرف تر
جمکران نمایان است
جمکران که عشق یاران با صفای اهل دل هر دیار است
قم بین الخراسان دل ها است
//منتظر//