سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تاریخ عضویت: 91/12/18 
سن وبلاگ : 10 ماه و 9 روز 

مدیریت وبلاگ=رهائی 

http://rahaeeshahrezaee.parsiblog.com/رتبه در گوگل 1

یک یادداشت از وبلاگ

*-یا ثامن الحجج(ع)

ای جلال و جمال مصطفوی(ص)

وی فروغ تجلی علوی(ع)

وامدار تو ملت ایران

که شده در محبت ولوی

ای رضاجان(ع)کمال مرتضوی(ع)

گل و گلزار و گلشن رضوی(ع)

جان ناقابلم فدای تو باد

کُن قبول از (رهائی)فدوی

 

*(مرثیه در شهادت امام رضا علیه السلام )

رسد ز عالم لاهوت بانگ واویلا

کشید بر تن ناسوت جمله رخت عزا

طنین ناله ی کروبیان شنو که زنند

به جن و انس صلا زین مصیبت عظمی

به جنتنند همه حوریان پریشان مو

به ماتمند همه ساکنان عرش علا

فغان کنند ز فرط الم وحوش و طیور

که شد شهید به زهر جفا امام رضا (ع)

سرشک ماتم او در جهان شده سیّال

به شهر طوس نموده قیامتی بر پا

نشسته اند به بزم عزا نبیّ (ص) و  وصیّ (ع)

روان گلاب دمادم زِ دیده ی زهرا(س)

فغان ز جور و جفای ستمگر دوران

رشیدِ پست نهادِ پلیدِ ضدِ خدا

که قصد حضرت او کرد و ریخت در کامش

شرنگ زهر و خزان کرد گلشن طاها

برون ز مجلس مأمون شد و به خانه روان

به حجره خفت و بنالید آن عزیز خدا

که ناگهان ز در آمد سرور سینه ی او

جواد (ع) معدن جود و کرم امید رضا (ع)

رسیده اند به هم همچو یوسف (ع) و یعقوب (ع)

بِسان ابر بهاران و تشنه در صحرا

شرار زهر جفایش بسوخت خرمن عمر

روان به گلشن فردوس شد از این دنیا

جهان شیعه بشد غرق ماتم و اندوه

در این عزا و مصیبت گریست ارض و سماء

شدست روضه ی خلد برین ز تربت او

مزار او به خراسان چو جنّت المأوی

ندیم آستان رضا یند (ع)حوری و غلمان

غبار روب درش گشته تا به روز جزا

مدام بر در دولت سرای اوست قعید

گدای سوخته جانی (رهائی) از دنیا

*(ای رضاجان (ع)غریب خراسان )

من گدایم گدایم گدایم

من گدای شه دین رضایم (ع)

ای رضاجان (ع)غریب خراسان

زائرت آمده زار و نالان

کن نظر بر من ای شاه خوبان

حق زهرا (س)گل باغ ایمان
 

در جوارت شها میهمانم

سوی لطفت بود دیدگانم

دست خالی از این در مرانم

ای حریم تو دارالامانم
 

ای گل گلشن باغ توحید

آمدم بر درت با صد امید

گنبدت کعبه ماه و خورشید

خادم درگهت صد چو جمشید
 

زائر کوی سلطان طوسم

من بر آن آستان خاکبوسم

از محبان شمس الشموسم

در جوار انیس النفّوسم
 

در غم مرگ دخت پیمبر(س)

ریزم از دیدگان دُرّ و گوهر

شد گل باغ توحید پرپر

فاطمه (س)شافع روز محشر

من گدای شه دین رضایم (ع)

آستان بوسش از شهرضایم

در طواف حریم خدایم

اندر این در بود التجایم

ای رضا جان (ع)رضا جان(ع) رضاجان(ع)

باز کن بر رویم باب احسان

تا شدی کشته ی ز هر عدوان

شد (رهائی) ز غم زار و نالان

*هو مدد یا هو مدد یا ضامن آهو مدد

من یکی از بندگان ذوالجلال اکبرم

راکع و ساجد در این دنیا به امر داورم

مصطفی (ص)را جان نثار و مرتضی (ع)تاج سرم

دوستدار خاندان حضرت پیغمبرم(ص)

هو مدد یا هومدد یا ضامن آهو مدد

من غلام حلقه در گوش وصیِّ مصطفی

از محبین علی (ع)و حضرت خیرالنساء(س)

جان نثار مجتبی (ع)و خامس آل عبا(ع)

حضرت سجاد (ع)باشد رهنما و سرورم

هو مدد یا هومدد یا ضامن آهو مدد

باقر العلم (ع) نبیّینم امام و مقتداء

جعفر صادق (ع) مرا باشد دلیل و رهنما

حضرت باب الحوائج (ع)هفتمین اوصیاء

هم علی موسی الرضا (ع)هشتم امام و رهبرم

هو مدد یا هومدد یا ضامن آهو مدد

دیده ی خود دوختم بر دست پر جود جواد(ع)

هم علی ابن محمد(ع) شافع یوم المعاد

تا امام عسکری (ع)کرده دلم را اصطیاد

انتظار مهدی(عج) آل و غلام حیدرم(ع)

هو مدد یا هومدد یا ضامن آهو مدد

*(نوحه سینه زنی)

یا علی یا علی موسی الرضا(ع) رحمی به ما کن

ای رضا(ع)ای رضا(ع)درد و دل ما را دوا کن

ای رضا(ع)ای رضا(ع)ما عازم کوی تو هستیم

عازم عازم کوی تو و سوی تو هستیم

کن نظر کن نظر بر زائرت ای شاه خوبان

ای امام ای امامِ خفته در خاک خراسان

باب تو باب دارد الأمان بهر فقیران

از کرم از کرم ای ذوالکرم لطفی به ما کن

آمده آمده با چشم گریان در جوارت

با دو صد با دو صد شور و شعف اندر کنارت

اشکها اشکها ریزیم بر خاک مزارت

مشگل مشگل ما بازای مشگل گشا کن

جان ما جان ما قربانت ای پور غضنفر

ای عزیز ای عزیز دل زهرای اطهر(س)

چشم ما چشم ما سویت ای شاه فلک

یک نظر یک نظر بر فقیر بینوا کن

هشتمین هشتمین اختر برج ولائی

پاره ای پاره ای تو زجسم مصطفایی(ص)

کشته کشته کینه و زهر جفائی

حاجتم حاجتم از کرم شاها روا کن

عاشق عاشق روی دلجوی تو هستم

مُحرم مُحرم کعبه کوی تو هستم

آستات آستان بوس و آهوی تو هستیم

زائر زائر تربت کربُبلا کن

من (رهائی) رهائی غلام شاه طوسم

چاکر چاکر درگه شمس الشموسم

تا ابد تا ابد من رضا(ع)را خاکبوسم

ای رضاجان(ع)رضاجان(ع)رضا(ع)دردم دوا کن

(اثرطبع استادحاج علی محمدرهائی شهرضائی)



نوشته شده در  جمعه 92/10/27ساعت  8:0 عصر  توسط حسام الدین شفیعیان 
  نظرات دیگران()

تاریخ عضویت: 89/3/15 
سن وبلاگ : 3 سال و 7 ماه و 12 روز

مدیریت وبلاگ=محمد عابدینی 

تاریخ عضویت: 89/3/15 
سن وبلاگ : 3 سال و 7 ماه و 12 روز

http://mabedini.parsiblog.com/رتبه در گوگل 3

یک یادداشت از وبلاگ


نوشته شده در  جمعه 92/10/27ساعت  7:53 عصر  توسط حسام الدین شفیعیان 
  نظرات دیگران()

تاریخ عضویت: 90/10/3 
سن وبلاگ : 2 سال و 23 روز 

مدیریت وبلاگ=حسین هاتفی 

http://mehraban63.parsiblog.com/رتبه در گوگل 2

یک یادداشت از وبلاگ

سلام خدمت همگی دوستان

هنگامی که تنها میشی هیچ کسی رو برای دردل پیدا نمیکنی

وقتی ناراحتی و دلت میگره و کسی رو نداری تا با صبر و حوصله به حرفات گوش بده

وقتی خوشحالی نمیدونی که شادی ات رو با چه کسی در میان بگذاری

اما کسی هست که همیشه شنوای حرف های توست.

کسی هست که هیچ وقت از شنیدن حرفات خسته نمیشه

کسی که گفته منتظر شنیدن حرفای توست

ازت خواسته که باهاش صحبت کنی

حرفایی که شاید به نزدیک ترین دوستت نخواهی بگی یا نتونی بگی

و او خدای مهربان است...

فدای بسم الله الرحمن الرحیم.

گویند که مهربان تر از مادر است.

باز فدای او.

کمی بنگریم می بینیم که او چقدر مهربان است.

پ.ن. فکر کنیم ببینیم چقدر ما نامهربان هستیم.

کسی هست که بگوید او نامهربان است،

یا نامهربانی ظاهری او از خودمان است.

 


نوشته شده در  جمعه 92/10/27ساعت  7:46 عصر  توسط حسام الدین شفیعیان 
  نظرات دیگران()

تاریخ عضویت: 92/4/28 
سن وبلاگ : 5 ماه و 28 روز 

مدیریت وبلاگ=مهدی مسکین 

http://mahdimeskin35.parsiblog.com/رتبه در گوگل 0

یک یادداشت انتخابی از وبلاگ

تاریخ : یکشنبه 92/9/10 ساعت 10:2 ص توسط : مهدی مسکین

مجنون هنگام راه رفتن کسی را به جز لیلی نمی دید. روزی شخصی در حال نماز خواندن در راهی بود

 

و مجنون بدون این که متوجه شود از بین او و مهرش عبور کرد. مرد نمازش را قطع کرد و داد زد:

 

«هی چرا بین من و خدایم فاصله انداختی؟ »


مجنون به خود آمد و گفت: «من که عاشق لیلی هستم تو را ندیدم.

 

تو که عاشق خدای لیلی هستی چگونه دیدی که من بین تو و خدایت فاصله انداختم؟»



نوشته شده در  جمعه 92/10/27ساعت  7:36 عصر  توسط حسام الدین شفیعیان 
  نظرات دیگران()

تاریخ عضویت: 91/2/8 
سن وبلاگ : 1 سال و 8 ماه و 20 روز 

مدیریت وبلاگ=پوریا 

http://all4persian.parsiblog.com/رتبه در گوگل 2

یک یادداشت از وبلاگ

دلمدو رکعت نمازمیخواهد!


نمازی که فقط من باشم و تو!


و تمام وجودمتو باشی وتو


دوست دارم باتمام وجودمذکر هایم رامزه مزه کنم !


آنوقت شاید


اسم گفتگویمان را گذاشتم


اقامه نماز!


نمازی که آرامش میبخشد!


ارمشی به مثابه آرامشی که حسین در گودال قتل گاه داشت !


و زینب در شام غریبان!


دلمدو رکعت نماز عاشقانه میخواهد


نهنماز هایی که بر رویشان هی در آسمان مهر میکنند !


رفع تکلیف



دست خودم نیست .. نگاهی بر عکس های کودکیم .. بغض را سنگین میکند .. ! و گلویم را میفشرد .. ! 


عکس : پوریا چندین سال پیش ... !



نوشته شده در  جمعه 92/10/27ساعت  7:29 عصر  توسط حسام الدین شفیعیان 
  نظرات دیگران()

<      1   2   3   4   5   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
آخرین یادداشت در این وبلاگ و آخرین وبلاگ من در پارسی بلاگ
کارشناس مدیریت دولتی
مـــــــــبـــــلِّـــــغ اســـــلــــام
هشت سال دفاع مقدس
قافله شهداء
السلام علیکم یا اهل بیت النبوه
[عناوین آرشیوشده]